زریخانوم: خب پریجون کجاها هستی؟
پریخانوم: توی یه شرکت ساختمونی منشییم؟
زریخانوم: وا؟! باز شغلت رو عوض کردی؟ مگه مربیگری مهدکودک چه عیبی داشت؟
مادر: خیلی دختر ماهیه. توی بایگانی ناحیه شهرداری منطقه خودمون مسئول اندیکاتوره. همین باید عروسم بشه.
پسر: شما همهش یه بار نیمساعت پیش توی بقالی دیدیش، آخه از کجا این همه اطلاعات دربارهش داری؟
پسر: نه! من یه بار گفتم، تا آخرشم میگم من دختر آقا ماشاالله بقال سرکوچه رو میخوام.