وبلاگ تفریحی یکی دوتا

یکی از یکی دوتایی ها که دوتا یکی دوتا می آفرینه با یکی دوتا باش تا یکی دوتا هم با تو باشه فقط یکی دوتا

وبلاگ تفریحی یکی دوتا

یکی از یکی دوتایی ها که دوتا یکی دوتا می آفرینه با یکی دوتا باش تا یکی دوتا هم با تو باشه فقط یکی دوتا

جالب 1


از << آقای خنده > میپرسن: میگذاری پسرت بره دانشگاه؟ << آقای خنده > میگه: آره، به شرطی که به درسش لطمه نزنه!!!


به << آقای خنده > میگن باباتو بیشتر دوست داری یا مامانتو؟ میگه مامانتو!


<< آقای خنده > خودشو دار میزنه. پزشکی قانونی اعلام می کنه : دلیل مرگ : ضربه ی مغزی. می رن تحقیق می کنن می بینن با کش خودشو دار زده !


<< آقای خنده > بعد از سی سال کچل بودن میره مو میکاره دو روز بعدش توی قرعه کشی بانک حج واجب برنده میشه


یه روز << آقای خنده > میره مغازه لوازم خونگی چشش میافته به فلاسک میپرسه آقا اون چیه؟ مغازه دار میگه اون فلاسکه میپرسه کارش چیه میگه هر چیز سردی رو بزاری تو ش سرد نگه میداره هر چیز گرم هم بذاری توش گرم نگه میداره مرده خوشحال میشه و یکی میخره فردا که میره اداره باخودش میبره رییسش وقتی فلاسکو میبینه میگه ببینم چی تو اون فلاسکت داری؟ میگه اقای رییس 2 تا الاسکا دارم با 3 تا فنجون قهوه!

 

<< آقای خنده > نمیتوانند با 110 تماس بگیرند .چون کلید 11 رو روی تلفن پیدا نمیکنند!

**********************

 

<< آقای خنده > بالای پل هوایی ایستاده بوده میگه: حالا ما خر، ما نفهم ، ما بی شعور ... اینجا اصلأ آب ردمیشه که پل زدن؟!



به << آقای خنده > میگن چرا سی دیت انقدر خش داره میگه:آخه زیر قسمتهای مهمش خط کشیدم !

"http://cdn.akairan.com/akairan/aka/m998/032134222291645102a.jpg"جکهای خنده دار << آقای خنده >" />

 

به << آقای خنده > میگند اگه دنیارو بهت بدند چه کار میکنی میگه میفروشم میرم خارج !

************************

 

جاسم (بنده خدا خسیس) به بچه اش میگه: اگه همه نمره هات بیست بشه می برمت پارک تا بستنی خوردن بچه های دیگرو ببینی!


<< آقای خنده > به رفیقش می گه من یه تمساح پیدا کردم چیکارش کنم؟ میگه ببرش باغ وحش. فردا رفقیش می گه بردیش؟ << آقای خنده > می گه : آره ، تازه امشب هم می خوام ببرمش سینما !

<< آقای خنده > و دوستش به تاکسی میگن: آقا 3 نفر تا تجریش چقدر میگیری؟ راننده میگه: شما که 2 نفر هستید ! << آقای خنده > میگه: مگه خودت نمیخوای بیای !


<< آقای خنده > رفته بوده تئاتر، دوستش ازش می پرسه: چطور بود؟
<< آقای خنده > میگه: خوب بود، ولی آخرش رو نفهمیدم چی شد. قست اول که تموم شد یک پلاکارد نشون دادن که نوشته بود: "پرده دوم، دو سال بعد"
من دیگه حوصله نداشتم دو سال صبر کنم اومدم بیرون!


تو شهر << آقای خنده > اینا برای اولین بار چرخ فلک نصب می کنن. << آقای خنده > به شهرداری زنگ می زنه می گه دستتون درد نکنه، از وقتیپنکه بزرگه رو نصب کردین هوا خیلی خنک شده!


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.